بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
رفتم بالای سر شیوا که بچه های امدادی نیروی مخصوص اومده بودن تا جلوی خون ریزی بازوهای شیوا رو بگیرن و بعدش ببرنش بیمارستان. بهش گفتم:
+ حالا که گیر افتادی. مثل آدم فقط یک کلمه بگو جاسوس شما توی مرکز ما و یا سکوی پرتاب کی بوده؟
دیدم حرف نمیزنه. دوباره ازش پرسیدم دیدم حرف نمیزنه. به تیم پزشکی گفتم بلند شن برن کنار. با پاهام رفتم روی دست شیوا. دقیقا نزدیک زخمش و که گلوله خورده بود، لگد کردم و نالش رفت هوا. بهش گفتم:
ادامه مطلب
درباره این سایت